درود برکوروش بزرگ
وبلاگی برای زنده نگه داشتن یاد کوروش وحفظ گذشته متمدن ایران برای تمام پارسی زبانان
 
 

- هارپاگ: سردار و فرمانده بزرگ مادها در زمان آژی دهاک وی بعدها به خدمت کوروش بزرگ در آمد

-کوروش بزرگ: سردار بزرگ ایران که پیش از رسیدن به پادشاهی سپاه پارس و ماد را فرماندهی می کرد

- کریزانتاس پارسی: فرمانده سپرداران ایران در جنگ ماد با آشوریها

- آرتاباز: فرمانده پیادگان و سواران پارسی در جنگ با کلدانیها

- هاندامیاس مادی: فرمانده پیادگان ماد در جنگ  با کلدانیها

- ماداماس پارسی: فرمانده سواره نظام سنگینم اسلحه ایران در جنگ با کلدانیها

- آراسپ: از سرداران کوروش بزرگ در جنگ تمبره این نبرد بین کرزوس شاه لیدیه و کوروش بزرگ انجام شد

- آبرادات: از فرماندهان سپاه کوروش بزرگ در جنگ تمبره وی شاه شوش بود که فرماندهی ارابه های داس دار را بر عهده داشت

- گبریاس: سپهسالار سپاه کوروش بزرگ در محاصره بابل

- گاداتاس: فرمانده سپاه کوروش بزرگ در محاصره نینوا

- داریوش بزرگ: فرمانده ارشد سپاه کمبوجیه همچنین فرمانده گارد سلطنتی پیش از رسیدن به پادشاهی بود

- واتیس: از فرماندهان ارتش ایران در زمان داریوش بزرگ

- آرتافرن: از فرماندهان ارتش ایران در زمان داریوش بزرگ

- مگابیز: فرمانده سپاه داریوش بزرگ در اروپا

- مردونیه: فرمانده سپاه داریوش بزرگ در یونان و آسیای صغیر

- اتانس: فرمانده سپاه خشایارشاه

- تیگران: فرمانده سپاه خشایارشاه

- هیتاسپ: پسر داریوش از فرماندهان سپاه خشایارشاه

- هرمامیتر: فرمانده سواره نظام سپاه ایران زمان خشایارشاه

- ثی ثه: فرمانده سواره نظام سپاه ایران زمان خشایارشاه

- آریا بیگنیس: از فرماندهان نیروی دریایی سپاه خشایارشاه در نبرد سالامیس کشته شد

- هخامنش: برادر خشایارشاه و فرمانده ناوگان نیروی دریایی در نبرد سالامیس کشته شد

- پرکساس پس: از فرماندهان نیروی دریایی سپاه خشایارشاه

- بانو آرتمیز: بزرگ بانوی ایران و از فرماندهان نیروی دریایی خشایارشاه در نبرد سالامیس

- ماسیست: از فرماندهان نیروی دریایی سپاه خشایارشاه

- تری تان تخم: از فرماندهان نیروی زمینی ایران در نبرد سالامیس

- گرگیس: از فرماندهان نیروی زمینی ایران در نبرد سالامیس

- سمردمنس: از فرماندهان نیروی زمینی ایران در نبرد سالامیس

- مگابیز: فرمانده ناوگان بزرگ ایران در جنگ با آتن در زمان اردشیر اول جنگی که با صلح کالیاس پایان یافت

- تیسافرن: فرمانده سواران ایران در زمان اردشیر دوم

- ارن تاس: فرمانده نیروی زمینی ایران در زمان اردشیر دوم

- تیریداز: فرمانده نیروی دریایی ایران در زمان اردشیر دوم

- سپیتردات: فرمانده سواره نظام ایران در زمان داریوش سوم

- آرسیت: فرمانده سواره نظام ایران در زمان داریوش سوم

- نبرزن: فرمانده سواره نظام ایران در زمان داریوش سوم در نبرد ایسوس

- آریوبرزن: سردار بزرگ داریوش سوم در نبرد گوگمل، در آستانه شکست ایران از اسکند با فداکاری و جانبازی با یاران اندک خود از پارسه دفاع نمود و کشته شد

- اربات: از فرماندهان سپاه داریوش سوم در نبرد گوگمل

- ارسی نس: از فرماندهان سپاه داریوش سوم در نبرد گوگمل

- فردات: از فرماندهان سپاه داریوش سوم در نبرد گوگمل

- مازه: از فرماندهان سپاه داریوش سوم در نبرد گوگمل

- بانو یوتاب: از فرماندهان سپاه ایران خواهر آریوبرزن که در واپسین لحظات حکومت هخامنشی در کنار برادر خود و اندک مردان و زنان شجاع ایران از پارسه دفاع نمود و با هزاران زخم در بدن در راه ایران زمین جان خود را فدا کرد.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:52 PM :: توسط : karen

نخستین منشور حقوق بشر جهان در بابل

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ یا استوانه ی کوروش استوانه ای سفالین است که در سال 539 پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایران ساخته شده و گرداگرد آن سخنان و فرمان های کوروش بزرگ به زبان و خط میخی اکدی (بابلی) نوشته شده است. این استوانه که نخستین منشور حقوق بشر در جهان است در نیایشگاه اسگیله در شهر بابل پیدا شده است. نخستین بار از این منشور در زمان محمد رضا شاه پهلوی پرده برداری شد و هم اکنون در موزه بریتانیا از آن نگهداری می شود.

 

منشور کوروش

بلندترین بادگیر جهان در یزد

بادگیر باغ دولت آباد یزد با 33 متر بلندا بلندترین بادگیر جهان است بادگیر 8 سویه ی این باغ با چنین بلندایی در دنیا بی مانند است بادگیرها بخشی از سازه های مسکونی شهر یزد در گذشته بوده که طبیعی ترین روش بهسازی هوای خانه ها به شمار  می رفته است. بادگیرهای باغ دولت آباد، آب انبار کلیمیان، آب انبار شش بادگیری و هفت بادگیری عصر آباد و حسین آباد از ارزشمندترین بادگیرهای یزد هستند.گفتنی است این بادگیر ساخته محمد تقی خان بافقی است.

 باغ دولت آباد

گردترین گنبد جهان در بافق

گنبد امامزاده عبدالله بافق یکی از زیباترین و گردترین گنبدهای ساخته شده در جهان است که امروزه در سیاهه میراث فرهنگی ایران با افتخار از آن نام برده می شود و در طول تاریخ جهانگردان و تاریخ نویسان شکوه و بزرگی آن را ستایش کرده اند 

امامزاده عبدالله

نخستین انیمیشن جهان در شهر سوخته

پنج هزار سال پیش در شهر سوخته هنرمند نقاش روی یک جام سفالین نقشی از یک بز کشید که در پنج حرکت به سوی درختی راهی شده و از برگ آن می خورد. این نخستین باری بود که در جهان باستان تصویر متحرک پدید آمد تاکنون در روزگار پیش از تاریخ چنین تصاویری یافت نشده و نخستین بار این تصاویر در شهر سوخته دیده شده است. این نگاره کهن ترین ایده مردمان باستان برای نمایش تصویر متحرک و به گفتار امروزی انیمیشن است شهر سوخته در سیستان و بلوچستان در هزاره دوم و سوم پیش از میلاد ساخته شده است.

 انیمیشن

کهن ترین سرو جهان در ابرکوه

کهن ترین سرو جهان با پیشینه ای نزدیک 4000 سال در شهر ابرکوه استان یزد قرار دارد. این درخت از پیرترین جانداران جهان است گرداگرد تنه درخت یازده و نیم متر و بلندای آن 25 تا 28 متر برآورد شده است. الکساندر روف روسی عمر سرو را از 4000 سال بیشتر می داند کاشت این درخت به زرتشت نسبت داده شده است.

 سرو ابرکوه

بلندترین تاق طبیعی جهان در سواد کوه

دهانه غار اسپهبد خورشید در کوه های خاوری راه سراسری سوادکوه و تنگه دوآب است و در سال 1335 خورشیدی پیدا شد. پژوهشگران این اثر زیبای طبیعی را به نام دژ افسانه ای می شناسند آثار باستانی غار بازگوکننده آن است که آنجا از پناهگاههای اسپهبدان مازندران بوده است. درون غار تالار ساده و دایره ای شکل که 19 متر و 75 سانتیمتر بلندا و 14 متر و 25 سانتی پهنا داشته و فاصله میان کف و سقف به 15 متر می رسد و از نامی ترین تاق های نامی جهان است شگفت ترین بخش غار اسپهبد خورشید بنا و سمت چپ آن است که کم و بیش دست نخورده باقی مانده است.

 تاق سوادکوه

کهن ترین خط جهان در جیرفت

گل نوشته های یافت شده در جیرفت و پیرامون هلیل رود نشان از کهن ترین خط جهان دارد پیدا شدن این لوح ها در جیرفت نشان داد که تمدن از سرزمین ایران به دیگر جاهای جهان گسترش یافته است. تا پیدا شدن این گل نوشته ها تنها دو خط میخی و هیروگلیف به عنوان خط های باستانی شناخته می شد اما خط های تمدن جیرفت که به گونه ای اشکال هندسی هستند هیچ گونه برابری برایشان نیست

خط جیرفت

کهن تریتن قانون نوشته جهان در شوش

کهن ترین قانون نامه مدنی که تمدن بشری می شناسد قانون حمورابی است. این پادشاه پس از آنکه توانست از قبیله های پراکنده و ناتوان بابل حکومت نیرومندی پدید آورد و آسایش نسبی را در بابل حکمفرما نماید فرمان نگارش قانون نامه تاریخی خود را داد دومین سال فرمانروایی وی سالی خوانده شده که«او قانون را بر زمین حاکم ساخت» بعدها در میانه ی حکمفرمایی حمورابی قوانین وی بر سنگ نبشته ای به بلندای 2 متر و 25 سانتیمتر نگاشته شد. این سنگ نوشته تا سال 1160 پیش از میلاد در نیایشگاه خورشید در میان رودان نگهداری می شد از سوی فرمانروای ایلام به شوش برده شد و سرانجام در سال 1902 در کندوکاو دومورگان در شوش ایران یافت شد.این سنگ نوشته در موزه لوور پاریس است.

 قانون حمورابی

درازترین غار نمکی جهان در قشم

در فاصله 90 کیلومتری قشم جزیری گنبدی شکلی به نام نمکدان به بلندای 237 متر از دریا است که غار نمکدان در آن جای دارد بخش جنوب شرقی این گنبد با درازای 6400 متر درازترین غار نمکی جهان شناخته می شود. جریان آب نمک در کف غار از چشم اندازهای دلپذیر جزیره قشم است. غار نمکدان دارای یک دریاچه نمک به ژرفای یک متر در فاصله 160 متری دهانه ورودی است این غار دارای چند تالار بزرگ و کوچک است که نخستین تالار آن در فاصله 670 متری ورودی آن است. از دل کوه نمکدان یک جریان آب زیر زمینی همیشگی می جوشد که راه را به بیرون می گشاید و پس از حل کردن نمک در راه خود چشمه نمک در دامنه کوه نمایان می شود این چشمه در گودال رو به روی خود حوضچه ای طبیعی به رنگ سفید پدید می آورد این چشمه در همه سال جریان دارد   

غار نمکی قشم


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:50 PM :: توسط : karen

ایستاد و به دوردست ها نگریست. گویی می خواست واپسین حد مرز کشور را در ذهنش بنگارد. بازگشت و نامه ای را که برای باز پس گرفتن حق این مرزو بوم نوشته بود بار دیگر بازخوانی کرد: «من شاه شاهان به برادر خود کنستانتیوس امپراتور روم درود می فرستم نیاکان من ، سرزمین خود را تا مقدونیه گسترش داده بودند وظیفه خود می دانم که ارمنستان و میان رودان(بین النهرین) را که با نیرنگ از نیاکانم به در کرده اید و مردم بی گناهش را آزار می رسانید باز ستانم. این سرزمین کوچک تنها شوند(دلیل) خونریزی است. چرا باید به انسانهای دیگر ستم کنید اگر نماینده من بدون پاسخ مثبت بازگردد پس از پایان زمستان با همه نیروی خویش به جنگ با شما می آیم»

پیک را فرا خواند و او را به سوی سرزمین روم فرستاد و بی صبرانه منتظر پاسخ شد. در اندیشه بود و نگران، او شاپور دوم بود کسی که از هنگام چشم گشودن در این گیتی شاه بود و تاج پادشاهی سرزمین گسترده ایران را بر سر داشت. شاپور از شانزده سالگی به گونه رسمی اداره کشور را بر عهده گرفت.

او کوشید بزرگی و قدرت را به مردم ایران باز گرداند وقتی کودک بود و نیابت پادشاهی به عهده مادرش بود می دید که تازیان (اعراب) به مرزهای ایران حمله می کنند، مال مردم را به غارت می برند، جوانان را اسیر می کنند به زنان تجاوز می نمایند آن زمان نمی توانست کاری کند ولی وقتی بزرگ شد و اجازه یافت خود امور ایران را به دست بگیرد، با توانایی و هوش بسیار دست متجاوزین عرب را از ایران کوتاه کرد. او کوشید به آرزوهای مردم ایران در برپایی شهریاری نیرومند و کشوری قدرتمند دست یابد. شاپور نوجوان به گونه ای کار کرد تا بیگانگان بدانند هیچ کس حق دست درازی به خاک این کشور را ندارد.

تندیس شاپور دوم

چندی گذشت.... سرانجام پیک پاسخ را به پادشاه رساند نامه ای وارون (برعکس) آن چه شاپور چشم به راهش بود: «اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله برتری می دهند از بیم و ترس نیست بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشدند ولی هرگز نتیجه قطعی جنگ به زیان آنها نبوده است ما نه شهرهای گرفته شده را پس       می دهیم نه اسرایتان را آزاد می کنیم»

پاسخ نامه خشم شاه را برانگیخت .شاپور به پا خاست نبرد آغاز شد. به شهر نصیبین رسیدند. دلاورمردان ایران نصیبین و میان رودان را بازپس گرفتند. جنگ میان ایران و روم سه دوره به درازا انجامید نخستین بار نتیجه ای نداشت بار دیم«دوم» در حالی که نبرد به سود ایران بود شاپور جنگ را نیمه کاره رها کرد تا شورش مرزها را آرام کند و نگذارد به مردم آسیبی برسد. بار سیم«سوم» سپاه آراسته روم را در هم شکست . سربازان دشمن از میهن دوستی، ایستادگی و فداکاری ایرانیان داستانها گفته اند. نبرد با سربلندی ایران پایان یافت و حق مردم ما به آنها بازگردانده شد اسیران با افتخار به میهن بازگشتند.

شاپور هفتاد سال زیست هفتاد سال شاهی کرد و در دوران او مردم در خوشی و آرامش زیستند. فقر ،دشمنی، دزدی و... در بین مردم بیگانه بود مرزهای ایران از چین تا مدیترانه گسترش یافت و ایران هفتاد سال دارای قدرت و شکوه شد. شاپور مردی بود که کوروش ، نیای بزرگ پارسیان را الگوی حکومت خویش قرار داده بود. خداوند روان همه آنان را که برای سربلندی ایران تلاش کردند شاد نماید.

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:49 PM :: توسط : karen

درود بر میهن پرستان


آینده گان چه تفکری درباره ما خواهند داشت اگر نام

خلیج همیشه پارس حتی برای یک ثانیه تغییر پیدا نماید. !!!

حتی در گوگل

به سایت زیر بروید و به خلیج همیشه پارس رای دهید.

http://www.persianorarabiangulf.com

ای انکه چشم دوخته ای بر خلیج پارس این لقمه باشکمبه تو سازگار نیست 

پاینده ایران ، سرافراز ايراني  ، جاويد باد خليج تا ابد پارس

 این پیام را در سایت ها و بلاگ هایتان بگذارید .


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:49 PM :: توسط : karen

کمبوجیه و بردیا دوقلوهای کورش بزرگ بر اثر شیطنتهای بچگانه در بازی با دوستانشان زخم برداشته بودند و ناله می کردند. خیلی زود باربد ، پزشک کهنه کار و کهنسال پاسارگاد بالای سر بچه ها حاضر شد و زخم هر دو را بست. حال و روز بردیا بهتر بود اما کمبوجیه احتیاج به جراح داشت. باربد این پا و آن پا می کرد و اقدامی انجام نمی داد عرق بر پیشانی داشت و با رنگ پریده کناری ایستاده بود. هیچ کس حرفی نمی زد همه تعجب کرده بودند. کاساندان همسر کورش که پزشک را در کار خود مردد دید شتابان نزد کورش رفت و از باربد شکایت کرد. کوروش بزرگ که کاهلی را در کار باربد باور نداشت خیلی زود خود را بالای سر بچه ها رساند.

بردیا آرام گرفته به خواب رفته بود اما کمبوجیه ناله می کرد و از درد به خود می پیچید همه نگران او بودند. قلب کورش بزرگ فشرده شد به سمت باربد رفت دست بر شانه اش گذاشت و گفت:  

- دوست من نمی خواهی پسرم را مداوا کنی! نکند نمی شود.....

باربد نگذاشت سخن کورش پایان یابد چاره ای نداشت باید حرف می زد به گریه افتاد زانو زدو گفت:

- پادشاها نمی توانم اگر دست به کارد تیز ببرم جان شاهزاده به خطر می افتد نگاه کنید دستان من می لرزد. خواهش می کنم هر چه زودتر پزشک دیگری خبر کنید.

کورش خیلی زود دستور آمدن پزشک دیگری را دادو از باربد خواست روز بعد به دیدارش برود کار درمان کمبوجیه پایان یافت و حالش رو به بهبودی رفت.

کورش

فردای آن روز باربد پزشک با دلشوره و ناراحتی به دربار رفت خجالت می کشید با کورش روبرو شود. او سالها پزشک مخصوص شاه بود و مورد مهر او قرار داشت اما حالا که نیازمند دانشش بودند نتوانسته بود برای شاهزاده کاری انجام دهد. از دربان اجازه ملاقات گرفت و چند لحظه بعد نزد کورش رفت. شاه ایران بادی دن او از جا بلند شد و چون همیشه با لب خندان به پیشبازش رفت. دستش را گرفت روی تخت کنار خود نشاند و گفت:

- خدا را سپاس حال بچه ها رو به بهبودی است دیروز نگرانی من آنها بودند و امروز تو دوست من. گفتی دستانت می لرزد چرا؟

- شاها نشانه های پیری است. چند هفته ای می شود که نمی توانم مثل گذشته کار کنم زود خسته می شوم و دستانم بی حس می شود. دو سه روز است که دستانم می لرزد می ترسم کارد در دست بگیرم و بیماران را جراحی کنم.

- چرا تا کنون حرفی نزدی؟

- می ترسیدم کارم را از دست بدهم. کورش بزرگ شما به مهربانی و انسان دوستی معروفید به خدا سوگندتان می دهم نگذارید بیکار شوم.

- خداوند همه را یاری می کند دوست من نگران نباش ولی مشکل اینجاست که اگر دستت بلرزد جان بیماران به خطر می افتد.

- اگر کارم را از من بگیرید جان نوه هایم به خطر می افتد.

- چگونه

- شاها خداوند به من دو پسر داد که هر دو در جنگ با دشمنان ایران کشته شدند. از آن دو پنج نوه دارم که جز خانه من سرپناهی ندارند. خرج خوراکشان با من است اگر کار نکنم از گرسنگی خواهند مرد. هیچ کدام از دهسال بیشتر ندارند. شاها اگر مردم بفهمند دست من هنگام جراحی می لرزد....

باربد نتوانست حرف بزند و به گریه افتاد. کورش دلگیر و ناراحت سرش را پائین انداخت انگار خجالت می کشید نمی دانست در برابر پیر سپید مویی که سالها عمرش را پای مداوا کردن هموطنانش گذاشته و تنها فرزندانش را برای ایران فدا کرده چه بگوید. پزشک پیر شده بود و ناتوان ولی باید کار می کرد و شکم نوه های کوچکش را سیر می کرد. کورش از جا بلند شد و قدم زد.

 مسئله پیچیده ای بود ولی باید به گونه ای آن را حل می کرد. چند روزی طول کشید تا تصمیم آخر را گرفت جلسه ای تشکیل داد و با بزرگان ایران سخن گفت و آنچه را می خواست انجام دهد بیان کرد همه از تصمیم شاه خرسند شدند.

کورش باربد را احضار کرد و به او خبر داد برای حفظ جان مردم دیگر نباید به کار پزشکی ادامه دهد. ناراحتی باربد چند لحظه بیشتر طول نکشید تصمیم کورش نور امید در دل او پاشید. شاه گفت:

- تصمیم گرفتیم نه تنها در پزشکی بلکه در همه شغلها وقتی افراد به سنی رسیدند که حس کردند کارایی ندارند آن را رها کنند و به ما خبر دهند. به ازای سالهایی که به ایران و مردم خدمت کرده اند پول دریافت می کنند و این کمک ما تا پایان عمر آنها و تا زمانی که زن و فرزندشان قادر نیستند برای خود درآمدی داشته باشند ادامه پیدا می کند.

خوشحالی باربد زمانی بیشتر شد که کورش گفت:

- علاوه بر حقوقی که برای خدمت چندین ساله ات می گیری جوانانی را در اختیارت می گذاریم که به پزشکی علاقه دارند دانشت را به آنها بیاموز.  

و اینگونه کورش بزرگ قانون بازنشستگی را برای نخستین بار در ایران زمین به اجرا در آورد. 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:45 PM :: توسط : karen

جشن مهرگان از جشن های بسیار بزرگ و بافرو شکوه ایرانیان باستان بوده است. این جشن را در قدیم (متراکانا) می گفتند و بعدها به نام مهرگان خوانده شد. این جشن بزرگ که شش روز به درازا  می کشد از مهر روز آغاز و به رام روز که شش روز می شود (10 تا 16) پایان می یابد. روز نخست را مهرگان همگانی و روز فرجام را مهرگان ویژه گویند. بنا به گفته استرابون ساتراپ ارمنستان در جشن مهرگان 20 هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار هخامنشی گسیل می داشت. اردشیر بابکان و خسرو انوشیروان در این روز تن پوش نو به مردم می بخشیدند در این جشن موبد موبدان خوانچه ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر،سیب، به، انار و یک خوشه سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود واج گویان(زمزمه کنان) نزد شاه می آورد اینها هفت چینی است که پس از اسلام به هفت سین تبدیل گردید و جزو تشریفات جشن نورورز شد.

جشن مهرگان

 شاهان ایران در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایره ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر می گذاشتند گویند فریدون در این روز بر ضحاک دست یافت همیشه مردی دلیر در سرای شاهان می ایستاد و با آغاز جشن مهرگان فریاد بر می آورد: ای فرشتگان به سوی زمین بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید.. کومون خاورشناس بلژیکی در کتاب گرانبهای خود به نام آیین میترا می گوید:« بدون تردیدجشن مهرگان در کشورهای روم باستان روز پیدایش خورشید نامیده شد و به بیست و پنجم ماه دسامبر کشید و پس از گسترش دین مسیح روز زایش مسیح قرار داده شد چون عیسویان نمی خواستند به نام مهرگان این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند. در حقیقت کریسمس عیسویان بر پایه مهر روز ایرانیان باستان است»

دلیل برگزاری جشن مهرگان در آغاز مهرماه و نامگذاری نخستین ماه فصل پاییز به نام مهر، در این است که در دوره‌‌هایی از دوران باستان و از جمله در عصر هخامنشی، آغاز پاییز، آغاز سال نو بوده است و از همین روی نخستین ماه سال را به نام مهر منسوب کرده‌اند. تثبیتِ آغاز سال نو در هنگام اعتدال پاییزی با نظام زندگیِ مبتنی بر کشاورزیِ ایرانیان بستگیِ کامل دارد. می‌دانیم که سال زراعی از اول پاییز آغاز و در پایان تابستان دیگر خاتمه می‌پذیرد. قاعده‌ای که هنوز هم در میان کشاورزان متداول است و در بسیاری از نواحی ایران جشن‌های فراوان و گوناگونی به مناسبت فرارسیدن مهرگان و پایان فصل زراعی برگزار می‌شود. در این جشن‌ها گاه ترانه‌هایی نیز خوانده می‌شود که در آنها به مهر و مهرگان اشاره می‌رود. شاید بتوان شیوه سال تحصیلیِ امروزی را باقی‌مانده گاهشماری کهن میترایی/ مهری دانست.گاهشماری هخامنشی نیز مبتنی بر آغاز سال از ابتدای پاییز بوده است، همانگونه که در کتاب «رصدخانه نقش‌رستم» آمده سازوکار ویژه‌ای برای تشخیص هفته به هفته و سپس روز به روزِ آغاز سال نو هخامنشی در تقویم آفتابی نقش‌رستم (کعبه زرتشت) طراحی و تعبیه شده است.

یادبود مهرگان

نقش گل‌های دایره‌ای شکل با دوازده و هشت گلبرگ در تخت‌جمشید، می‌تواند نشانه‌ای از مهر باشد. چرا که در پیرامون ستاره قطبی (چه ستاره قطبی امروزی و چه باستانی) دوازده صورت فلکیِ تشکیل دهنده برج‌های دوازده‌گانه، و نیز هشت صورت فلکیِ پیرا قطبی، در گردشی همیشگی‌اند. در زمان اشکانیان نیز جشن مهرگان با ویژگی‌های عصر هخامنشی برگزار می‌شده است. در متون ایرانی از مهرگان دیگری به نام مهرگان بزرگ در بیست و یکمین روز مهرماه نام برده شده است . از آنجا که در تقویم خوارزمی، آغاز سال نو از ششم فروردین‌ماه محاسبه می‌شده است؛ زمان برگزاری همه مراسم سال، پنج روز دیرتر بوده و در نتیجه جشن مهرگان بجای شانزدهم مهر در بیست و یکم مهر (رام روز) برگزار می‌شده است.

موسیقی مهرگانی

در فرهنگ ها مهرگان بزرگ و مهرگان کوچک نام دو مقام موسیقی است. در «برهان قاطع» نام مهرگان برای یکی از مقام‌ها و لحن‌های موسیقی سنتی ایران آمده است؛ و همچنین در میان دوازده مقام نام برده شده در کتاب «موسیقی کبیرِ» ابونصر فارابی نیز مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است؛ و نیز نظامی گنجوی در منظومه «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است؛ در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه‌ای اجرا می‌شده است.

مهرگان

آیین‌های جشن مهرگان

جشن مهرگان، جشن نیایش و پیمان و دوستی و محبت است. ایرانیان و همه مردمانِ سرزمین‌هایی از هند تا اروپا، به هنگام اعتدال پاییزی در نخستین روزهای مهرماه و در حدود دو هزار سال اخیر در مهر روز از مهرماه، برابر با شانزدهم مهرماهِ این جشن را برگزار می کنند.آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره‌ها و متون باستانی و نوشته‌های مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعدسلمان، . . .) دریافته می‌شود؛ مردمان در این روز تا حد امکان با جامه‌های ارغوانی (یا دستکم با آرایه‌های ارغوانی) بر گرد هم می‌آمده‌اند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی‌، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشته‌اند. این شادباش‌ها را معمولاً با بویی خوش همراه می‌ساخته و در لفافه‌ای زیبا می‌پیچیده‌اند.
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچه‌ای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود؛ گل «همیشه شکفته» می‌نهادند و پیرامون آنرا با گل‌های دیگر آذین می‌کردند. امروزه نمی‌دانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده است یا نام عمومیِ گل‌هایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا می‌مانند.

در پیرامون این گل‌ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز می‌نهادند و گونه‌هایی از میوه‌های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه می‌شد. میوه‌هایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بوداده‌ها همچون تخمه و نخودچی. دیگر خوراکی‌های خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم می‌شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن می‌نوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه می‌گردید. غله‌ها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه‌های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنی‌های محلی و بوی‌های خوش مانند گلاب. آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبی‌های گروهی می‌پرداخته‌اند.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:42 PM :: توسط : karen

 

* اگر در نگهداری آنچه که با سختی بسیار به دست آورده ایم کوتاهی کنیم نتایج پیروزی ما زود به دست دیگران خواهد افتاد.

* به تجمل و زیاده خواهی عادت نداریم ما را با راه و رسم ساده بار آورده اند.

* به آنانی که در تهذیب رفتار و شجاعت خود کوشا باشند پاداش خواهم داد. به علاوه باید در تربیت فرزندان خود تلاش کنیم اگر خداوند پسرانی به ما ببخشد هر تلاشی در پیشرفت کودکان ما موجب پیشرفت و بهبود وضع و حال ماست. با تلاش و کوشش کافی فرزندان ما شایسته و ارجمند خواهند شد.

* بر ماست که با تلاش و قوا اسباب بزرگی و مردانگی را آماده و نگهداری کنیم تا آسودگی خاطر که بهترین و گرامی ترین نعمت هاست به دست آید و از غم و محنت های سخت در امان باشیم.

* من همواره شنیده و دیده ام که شما اهل پارس بیش از دیگران مقید هستید که در خوش گذرانی افراط ننمائید. من خودم نیز معتقدم که هر چه امکان خوشی و نشاط انسان بیشتر باشد به همان نسبت خودداری و امساک قدر بیشتری خواهد داشت.

* خودت را بشناس آن گاه شاهد سعادت در آغوشت خواهد بود.

* بهترین تدبیر او برای تنبیه عناصری که به واسطه بی بندو باری به مقررات جاری توجهی نداشتند این بود که مال آن ها را بر می گرفت و به کسانی می داد که در وقت نیاز آماده خدمت بودند.

* باید تمام افرادت به اندازه کافی استراحت کنند و گر نه وقت سختی در می مانند.

* به نظر من خوشبخت ترین نفر کسی نیست که ثروت بسیار دارد یا شهریاری که نگهبانان بی شمار.... به عقیده من آن کس تاج سعادت را بر سر دارد که با استعداد کافی از راه درست مال به دست آورد و آن را در راه مقاصد بالا و شریف صرف نماید.

* ای فرزند نخستین اندرزم اه تو این است که راستگو باشی تا لااقل از آنچه مستوجب شده در امان باشی و بدان که  دروغ پردازی از رواج همدردی بین مردم جلوگیری می کند.

*ما نباید به وسوسه هایی که در نظر عناصر شریف قدر و منزلتی ندارد ولی بر رفتار پلیدان حکمفرماست تسلیم شویم. چنین رفتاری برازنده قوم و تبار ما نیست.

* ما پیمان را در دل های خود و با دست های راست خود بسته ایم و معتقدیم اگر شما با ما یک دل و یک جهت باشید خیر خواهید دید.

* من یک نفر بیشتر نیستم و با نیروی جسمانی و روحی تنها قادر نخواهم بود همه شما و دارایی تان را نگهداری کنم. باید در کارهای خیر و نیک همکارانی داشته باشیم تا بتوانیم از عهده یاری و همراهی دیگران برآییم و اگر شما نیز با من همراه شوید باید خودتان نیک و پاک باشید و مأموران لایق و شایسته در اختیار داشته باشید.

* هر کس خود را دارا نشان بدهد و به نسبت ثروت خود از مردم دستگیری نکند آدم خسیس و فرومایه ای است.

* آتش فقط کسانی را که بر آن دست بگذارند می سوزاند اما صورت زیبا از دور هم قادر است مرد را بی تاب کند و آدمیزاد را در دام عشق گرفتار.

* اگر دست های ما بلرزد و یا قلب ها نا توان شود جز فاجعه نصیب ما نخواهد شد.

* باید از حرص و آز تاراج و غارت برحذر باشیم آن کسی که دست به غارت دراز کند انسان نیست فقط حامل بار گرانی است و همه او را به دیده برده خواهند نگریست.

* هیچ زیبنده نیست که غالب از مغلوب بیچاره تر باشد.

* اگر بی بندو بار باشیم و از عیش و خوشی های خویش سوء استفاده کنیم گاهی دل به یک لذت و زمانی به عشرت دیگر بدهیم و دور نیست عاقبتی ناگوار در انتظار ما باشد.

* ترس هیچ گاه یار و همراه خوشبختان نبوده است.

* شما باید ناظر رفتار من و مراقب باشید که آیا تکالیف خود را به درستی انجام می دهم یا نه.

* هیچ گاه نباید زیور شجاعت را از خود دور داشت.

* هر گاه کسی خود واجد مزایا و فضائل نباشد حق ریاست بر دیگران ندارد.

*مرد با حیا در انظار دیگران کار نا پسند نمی کند.

* اگر قدر و شایستگی مایه افتخار و موجب برتری نباشد روح رقابت در راه حسن خدمت از بین خواهد رفت.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:39 PM :: توسط : karen

گستره تاریخی تخت سلیمان یا شیز در 45 کیلومتری شهر تکاب جایی است که توان پژوهش بر بیشتر دوره های تاریخی را به ما می دهد. یافته هایی از دوران پارینه سنگی میانی (100 تا 40 هزار سال پیش) و زندگی انسان نئاندرتال و یک نیایشگاه ماننایی در کنار کوه زندان و سلسله های پارتی و ساسانی در جای جای این گستره و پیرامون آن به چشم می خورد. نخستین توجه جدی به تخت سلیمان در زمان  پارتی ها بوده است. حصار دایره ای ش کل آتشکده همچون دیواره تیسفون یادگار اشکانی است. در دوره اشکانی ها ساخت حصارهای دایره ای یا بیضوی شکل متداول بوده است.

گاهشماری نجومی:

سی و ششمین کنگره دیوار تخت سلیمان می توانسته مانند یک گاهشمار (تقویم) نجومی کاربرد داشته باشد. مسعودی در سده 12 میلادی از بازمانده نقوش کرات سماوی و ستارگان بر خشکی و دریا و گیاهان و جانوران و نگاره های شگرف دیگر بر سازه ی شیز سخن گفته است. محمد مراد بن عبدالرحمان می نویسد که بر قبه ی این آتشکده صورت هلالی از نقره بوده است. در سفرنامه ابودلف اشاره به اورنگ پادشاهی خسرو در تخت سلیمان شده که بر بالای آن منطقه البروج را نگاریده بودند. تخت از پشت رو به صحرا و از جلو رو به باغ بود و قابل چرخش به گونه ای که در هر هنگام سال و روز می شد آن را در جای مناسب قرار داد.

یکی از شوندهای (دلایل) ارزشمندی تخت سلیمان وجود یکی از سه آتشکده اصلی زرتشتی در آن است که در روزگار پیروز شاه ساسانی و پدر انوشیروان ساخته شده است. در برخی منابع آمده که زرتشت در شهر شیز در آذربایجان چشم به جهان گشود و از آنجا به کوه سبلان رفت و در خلوت آن به پیامبری برگزیده شد. صاحب کتاب البلدان می نویسد: انوشیروان آتش آذرگشنسب را از برزه آذربایجان به شیز آورده است. زنده یاد استاد پورداود می نویسد: برابر اوستا کوه اسونت محل نگهداری آتش اذرگشنسب بوده است.

سه گونه آتش

سه گونه آتش بهرام، آدران و دادگاه در سه آتشکده اصلی کشور نگهداری می شد که چنین بودند:

1- فرنبغ در کاریان پارس( یا کابل افغانستان) ویژه موبدان2- گشنسب در تخت سلیمان به نام گنزک ویژه جنگجویان. آتش این آتشکده آذرخوش یا آتش سپند نام داشت.3- برزین مهر یا وستریوشان در شمال باختری(غربی) نیشابور از آن کشاورزان

آتش برزین مهر تا زمان گشتاسپ پشتیبان دین زرتشت از جهان پاسبانی می کرد. آتش آذرگشنسپ پشتیبان جهان تا روزگار خسرو انوشیروان بود هنگامی که او  بتکده ها را در هم می کوبید آتش آذرگشنسب بر یال اسب او قرارگرفته تاریکی را از  جهان دور ساخت به این ترتیب شیز با تاریخ کیهانی پیوند می خورده است.تخت سلیمان یا شیز به شوند در برداشتن آتش داد ارجمندی اداری و قضایی داشته و در نقطه ای حساس از امپراتوری ایران بوده است.

تخت سلیمان

شیز جایگاه نگهداری اوستا

نگهداری اوستا در شیز نزدیکی جغرافیایی دریاچه سپند چیچست به این مکان و بودن در آذربایجان که زادگاه اشوزرتشت شمرده می شد، دسترسی به مرزهای روم شرقی و گستره ی قفقاز هم چنین وجود معادن طلا و دیگر فلزات گران بها شیز را بیش از دو آتشکده دیگر به جایگاه والایی رسانده بود. نزدیکی به تیسفون در روزگار ساسانیان برتری دیگری به شیز بخشید. گفته می شود شاهان ساسانی هنگام تاج گذاری و اردو کشی با پای پیاده به این جا رفته از خدا یاری می جسته اند. میان تیسفون و شیز شهر نیم راه بود که مرکز شهر زور بود و از آن رو نیم راه نام گرفته بود که میان دو جایگاه ارزشمند جای داشت. شهر زور از گستره های کوهستانی بین اربیل و همدان بود که مردمش کرد بودند.

جنبش مزدک بامدادان در روزگار قباد شاه ساسانی(488-431 میلادی) پا گرفت که خواهان به حاشیه راندن دین زرتشتی بود.مزدک در انجام خواسته هایش نظر قباد را جلب کرد و دستور خاموش کردن آتشگاه ها را گرفت به جز سه آتشکده بزرگ. در ان روزگار نه تنها آتشکده شیز کم فروغ نشد بلکه بر ارجمندیش افزوده گشت. این فقیه می نویسد: « به قول المتوکلی پس از آنکه مزدک قباد را متوجه خود دید.به وی گفت سزاوار است همه آتشکده ها را باطل نمایی به جز سه آتشگاه آذرخره، آذرجمشید و آذرگشنسپ. قباد چنین کرد آتش فراهان را به آذربایجان بردند و هر دو آتش را یکی کردند. پس از کشته شدن مزدک باز آتشها به جای خود برگشتند»

رونق آتشکده شیز از آن رو است که ویژه جنگاوران و سپاهیان بود و مزدک با خاموشی آن نمی خواسته در آغاز جنبش با دشمنی جنگاوران روبرو شود. فردوسی بیان می کند که بهرام گور پیش از رویارویی با خاقان چین برای درخواست یاری از خدا به شیز رفته و پس از بازگشت پیروزمندانه باز به این آنشگاه شتافته است.

تخت سلیمان

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:32 PM :: توسط : karen

سلام به تمام کسانی که از من حمایت می کنند وهروز به من سر میزنن ممنون لطفا داخل نظراتتون ادرس وبلاگتونو بزارید تا منم از خجالتتون در بیام ممنون


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:27 PM :: توسط : karen

ایران زمین به داشتن مردان و زنان آزاده ای بر خود می بالد که در تاریخ درخشانش نقش شایسته ای  داشته اند. یکی از این بزرگواران ماندان دختر آستیاگ آخرین شاه ماد، همسر کمبوجیه شاه پارس پهناور و مادر کورش بزرگ پادشاه عدالت پرور ایران است. ماندان با اینکه شاهزاده بود و در دربار ماد تمام امکانات زندگی را داشت خودپسندی و غرور را به خویش راه نداد و هیچگاه خود را جدا از مردم زمانه اش ندید. او روحیه ای لطیف و اخلاقی خوش داشت مهربان بود و شرایط را خوب درک می کرد. آستیاگ علاقه فراوانی به تنها دختر خود داشت سیاگزار نتوانسته بود مانند خواهر جایی در دل پدر باز کند. ماندان اجازه داشت به دلخواه خود عمل کند حتی در انتخاب همسر آزاد گذاشته شد. برخلاف نظر پدر و بزرگان ماد ماندان کمبوجیه حاکم پارس را برای زندگی انتخاب نمود و دلیلش ساده زیستن پارسیان بود. ماندان زندگی تجملاتی و پرزرق و برق دربار ماد را دوست نداشت. بیشتر می خواست چون مردم عادی زندگی کند..

 او خوی و خصلت پدر ستمگر را به ارث نبرده بود شاید یکی از دلایلی که دوست داشت از دربار ماد دور شود همین بود. در هگمتانه به خواست او مرکزی به وجود آمده بود تا در آن از بچه هایی که بی سرپرست بودند نگهداری کنند. آستیاگ به درخواست فرزند تمام هزینه های این مرکز را می داد. رهسپاری شدن ماندان به پارس و پاسارگاد موجب شد کارهای نیک و خیرخواهانه اش در آنجا گسترده تر شود او زنان را به گرد خود آورد و از آنها خواست هر کدام هنری دارند به دیگران بیاموزند به این ترتیب کلاسهایی تشکیل شد و زنان پارس در آن هنرهای دستی می آموختند. ماندان خود در ماد اسب سواری و تیراندازی آموخته بود به همین دلیل بانوان دیگر را تشویق می کرد تا هنرهای گوناگون را بیاموزند و حتی اگر خواستند در نبردها شرکت کنند. ماندان عدالت پروری را از همسر خود آموخت .

خدا پرستی از همان جوانی با او بود و به قدرت و عدالت پروردگار ایمان داشت . آنگاه که فرزندش کورش به دنیا آمد و پدر ستمگر و خرافاتی با دیدن خوابی نوزادش را از او جدا کرد خدا را فراموش نکرد او می دانست نیایشهایش به درگاه خدا پذیرا می شود و فرزندش به آغوشش باز خواهد گشت. کورش از کودکی به آغوش مادر باز گشت و عدالت پروری، مردم داری، انسان دوستی و مساوات و برابری بین انسانها را در دامن پرمهر مادر آموخت

- ایران بزرگ این نمونه از زنان فرهیخته و اندیشمند را بسیار دیده است اما ماندان، ابرمرد تاریخ بشریت را پرورش داد و با خردمندی یکی از بزرگترین خدمات بشری را به انجام رساند-


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 4:23 PM :: توسط : karen
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان درود برکوروش کبیر و آدرس farhovar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 154
بازدید کل : 5436
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content