درود برکوروش بزرگ
وبلاگی برای زنده نگه داشتن یاد کوروش وحفظ گذشته متمدن ایران برای تمام پارسی زبانان
 
 

كوروش بزرگ، فردوسي خردمند، آريو برزن دلاور، آرتميس شجاع، سورناي دلير، يوتاب شيرزن و.... چشم بگشاييد به پاخيزيد فرزندان شما در خوابند....


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1398برچسب:, :: 5:2 PM :: توسط : karen

کوروش از آن روز ماندگار شد که انسان بودن را دریافت و به انسانها احترام گذاشت. کوروش از آن رو جهانی شد که منیت و خودخواهی را از خود دور ساخت و همه را در یک ردیف دید. وقتی خود را شناخت، آنگاه که دانست فرزند فرمانروای پارس است و باید به دلایلی کنار چوپان و گوسفندانش روزگار به سر برد ناراحت نشد لبخند زد و خواست خدا را بر آسایش خود برتری داد. هیچگاه تخم نفرت در دل نکاشت همه را دوست داشت و امید را از خود دور نمی کرد. کورش دست درماندگان را می گرفت و از زمین بلند می کرد تا خدا دستش را گرفت او تنها انسانی است که خدا پرو بال جهانیش داد حالا همه او را می شناسند . کورش فرمانروای بزرگ ایران تا زنده بود همه چیز را برای خدا و آفریده های خدا می خواست روح لطیف و پاکش خدایی بود و حتی زمان مرگش را می دانست خدا آنقدر دوستش داشت که حتی بعد از گذشت سده ها او را در کنار مردم می بیند و اجازه می دهد مهرش هر چه بیشتر از پیش در دل نه تنها ایرانیان بلکه جهانیان زنده و پویا شود درودش باد. 

 

هفتم آبان روزی که با نام روز جهانی گراميداشت کوروش بزرگ  گزينش شده است روز فرخنده ای است که گرامیش می داریم چرا که ٢هزار و ٥٠٠ سال پیش در چنین روزی، کوروش بزرگ به بابل اندر شد و فرمان بشر دوستانه‌اش را صادر کرد. فرمانی که در آن‌، همه‌ي انسان‌ها برابرند و در خور احترام. در اين فرمان آمده بود كه مردمان در گزينش دین و آیینشان آزادند. كوروش گفته بود كه همه در امان هستند و از او و سربازانش، ‌گزندي به مردم، به خانه و كاشانه‌شان و به نيايشگاه ايشان نخواهد رسيد.

کوروش بنيان‌گذار شاهنشاهي هخامنشیان به عنوان کشورگشایی بزرگ و فرمانرواي بزرگ‌ترین شاهنشاهي آن‌روز جهان، نه از آن روي كه سرزمين‌هاي بسيار به زير فرمانش بودند، بلكه به شوند(:دليل) رفتار بزرگ‌منشانه‌اي كه در برابر شکست‌خوردگان داشت در جهان نامور است.

در زیر، سخن برخی ناموران جهان را درباره‌ی کوروش بزرگ می خوانیم:

«‌دانیل روپس»، رخدادنگار فرانسوی: «... در میان فرمانروایان ستمگر و سنگدل خاورزمین، کوروش ناگهان شخصیت و چهره‌ي تازه‌ای را به جهانیان ارزاني داشت... با چيرگي کوروش نه تنها نيايشگاه‌هاي شكست‌خوردگان ویران نشد بلکه ویران شده‌ها را هم دوباره ساختند... اگر در نظر بگیریم این روش در زماني اجرا شد که شكست‌خوردگان را زنده زنده پوست می‌کندند و از سرهای اسیران هرم‌ها ساخته می‌شد و اگر به گل‌نوشته‌ها مراجعه کنیم که در آن‌ها پادشاهان پيروز با غرور بسيار از شمار کسانی که زنده در آتش سوزانده‌اند، زبان‌هایی که بریده شده و زنان و دخترانی که به دست سربازان داده شده‌اند ، یاد می‌کنند، بهتر می‌توانیم دريابيم که چرا اینچنین هاله‌ی عظمت و معنویت بلافاصله چهره‌ی این پيروز انسان‌دوست و این پیروزمند آشتي‌خواه را در میان گرفت...»

پرفسور ايليف مدير موزه‌ي ليورپول انگلستان:« در جهان امروز برجسته‌ترين چهره‌ي جهان باستان؛ كوروش شناخته شده است، زيرا نبوغ و شكوه او در بنيان‌گذاري شاهنشاهي چندين دهه‌اي ايران، مايه‌ي شگفتي است. آزادي به يهوديان و ملت‌هاي منطقه و كشورهاي تسخير شده كه در گذشته نه‌ تنها نبود بلكه كاري شگفت به گمان مي‌رسيده است از شگفتي‌هاي اوست.»

آلبر شاندور‌: «شاهنشاهي ايران كه پايه‌گذار آن، كوروش بزرگ است به هيچ‌روي بر‌پايه‌ي خشنونت پي‌ريزي نشد بلكه وارون(:عكس) آن است زيرا با رعايت حقوق مردمان پايه‌گذاري شد. پارسي‌ها با همکاری يكديگر و به ياري پادشاهان خود شكوهي را در تاريخ به جاي گذاشته‌اند كه نشانه‌ي نبوغ و نژاد پاك آنان است، نژادي كه حماسه‌ي آنان را همچون آفتابي در تاريكي نشان مي‌دهد. آنان درخششي در جهان از خود به جاي گذاشته‌اند كه براي آيندگان نيز خواهد ماند.»

روز جهانی کورش

ژنرال سرپرسي سايكس پس از ديدارش از آرامگاه كوروش بزرگ‌: «من خود سه بار اين آرامگاه را ديدار كرده‌‌ام و توانسته‌ام اندك تعميري نيز در آنجا بكنم، و در هر سه بار اين نكته را يادآورده شده‌ام كه زيارت آرامگاه اصلي كوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتياز كوچكي نيست و من بسي‌ خوشبخت بوده‌ام كه به چنين افتخاري دست يافته‌ام. به‌راستي من در گمانم كه آيا براي ما مردم آريايي‌(هند واروپايي) هيچ‌ بناي ديگري هست كه از آرامگاه پايه‌‌گذار دولت پارس و ايران ارجمندتر و ارزشمندتر باشد؟»

افلاطون‌-‌قوانين ( ٤٧٧ تا ٣٤٧ پيش از ميلاد‌)‌:« پارسيان در زمان شاهنشاهي كوروش اندازه‌ي ميان بردگي و آزادگي را نگاه مي‌داشتند، از اين رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسياري از ملت‌هاي جهان شدند،. در زمان او‌( كورش بزرگ‌)، فرمانروايان به زير‌دستان خود آزادي مي‌دادند و آنان را به رعايت قوانين انسان‌دوستانه و برابري‌ها راهنمايي مي‌كردند. مردمان رابطه خوبي با پادشاهان خود داشتند از اين رو در هنگام خطر به ياري آنان مي‌شتافتند و در جنگ‌ها شركت مي‌كردند. از اين رو شاهنشاه در راس سپاه آنان راهمراهي مي‌كرد و به آنان اندرز مي‌داد. آزادي و مهرورزي و رعايت حقوق اجتماعي به زيبايي انجام مي‌گرفت.»

هرودوت – تاريخ هرودو ت(‌٤٨٤ تا ٤٢٥ پيش از ميلاد‌): «هيچ پارسي يافت نمي‌شد كه بتواند خود را با كوروش بسنجد از از اين رو من كتابم را درباره‌ي ايران و يونان نوشتم تا كردارهاي شگفت‌انگيز و بزرگ اين دو ملت هيچگاه به فراموشي سپرده نشود‌. كوروش سرداري بزرگ بود، در زمان او، ايرانيان از آزادي برخوردار بودند و بر بسياري از ملت‌هاي ديگر فرمانروايي مي‌كردند. همچنین، او به همه‌ي ملت‌هايي كه زير فرمانروايي او بودند آزادي مي‌بخشيد و همه او را ستايش مي‌كردند. سربازان او پيوسته براي وي آماده‌ي جانفشاني بودند و از همين‌روي از هر خطري استقبال مي‌كردند.»

هارولد لمب دانشمند آمريكايي‌: «در شاهنشاهي ايران باستان كه كوروش نماد آنان است، آريايي‌ها در تاج‌گذاري به كردار نيك، گفتار نيك و انديشه نيك، سوگند ياد مي‌كردند كه پشتيبان ملت و كشورشان باشند و نه خودشان. از همين‌روي است كه خود شاهنشاه در راس ارتش به سوي دشمن براي پاسداري از كيان كشورشان مي‌تاخته است.»

گزنفون (٤٤٥پيش از ميلاد‌)‌: «مهم‌ترين صفت كوروش دينداري او بود. او هر روز نيازهاي بسيار براي ستايش خداوند مي‌كرد. اين آیین‌ها و دينداري آنان هنوز در زمان اردشير دوم هم هست و عمل مي‌شود. از صفت‌هاي برجسته‌ي ديگر كوروش دادگري و گسترش داد بود‌.»

گزنفون در جایی دیگر گفته: «ما در اين باره انديشه كرديم كه چرا كوروش به اين اندازه براي فرانروايي عادل مردمان ساخته شده بود؟ به این نتایج رسیدیم که؛ نخست نژاد اصيل آريايي او و سپس استعداد طبيعي و سپس نبوغ پرورش او از كودكي بوده است‌. كوروش نابغه‌اي بزرگ، انساني والا‌منش، آشتي‌خواه و نيك‌منش بود. او دوست انسان‌ها و خواهان دانش و حكمت و راستي بود. كوروش براین باور بود که پيروزي بر كشوري، اين حق را به كشور پيروز نمي‌دهد تا هر تجاوز و كار غير‌انساني را انجام دهد. او براي دفاع از كشورش كه هر ساله بيگانگان بر آن‌، مي‌تاختند، شاهنشاهي نيرومند و انساني را پايه  گذاشت كه، پيش از اين، پيشينه نداشت. او در نبردها، آتش جنگ را متوجه كشاورزان و افراد عام كشور نمي‌كرد. او ملت‌هاي شكست‌خورده را شيفته‌ي خود كرد به‌گونه‌اي كه شكست‌خوردگان كه كوروش آنان را از دست پادشاهان خودكامه، رهانيده بود وي را «خداوندگار» مي‌ناميدند. او برترين مرد تاريخ‌، بزرگ‌ترين، بخشنده‌ترين و پاك‌دل‌ترين انسان تا اين زمان بود‌.»

كنت دوگوبينو فرانسوي - ايران باستان‌: «شاهنشاهي كوروش هيچ‌گاه در گيتي، همتا نداشت، او به راستي يك مسيح بود. زيرا به جرات مي‌توان گفت كه سرنوشت او را چنين براي مردمان آفريد تا برتر از همه‌ي جهان آن روز خود باشد.»

پرفسور كريستن‌سن ايران شناس - استاد زبان اوستايي و پهلوي‌: «شاهنشاه، كوروش بزرگ، نمونه‌ی يك پادشاه «جوانمرد» بوده است‌. اين صفت برجسته‌ي اخلاقي او در روابط سياسي‌اش ديده مي‌شده است. در قوانين او احترام به حقوق ملت‌هاي ديگر و فرستادگان كشورهاي ديگر بوده است كه اين قوانين امروز روابط بين‌الملل نام گرفته است‌.»

كوروش در تورات‌: «خداوند درباره‌ي كوروش مي‌گويد كه او شبان من است و هر چه او كند، آن است كه من خواسته‌ام‌. منم (‌خداوند ) كه او (كوروش‌) را از جانب مشرق بر ‌انگيختم تا عدالت را روي زمين برقرار كند. من امت‌ها را تسليم وي مي‌كنم و او را بر پادشاهان سروري مي‌بخشم و ايشان را همچون غبار به شمشير وي و مانند كاهي كه پراكنده شود به كمال او تسليم مي‌كنم‌. من كوروش را به عدالت بر‌انگيختم و تمامي راه ‌ها را در پيش رويش استوار خواهم ساخت‌. منم كه شاهين خود‌(‌كوروش‌) را از جانب مشرق فرا ‌خواندم و زمان عدالت را نزديك آوردم‌. خداوند كوروش را برگزيد و فرماندار جهانش كرده است. خداوند روح كورش، پادشاه پارس را برانگيخت تا در همه‌ي سرزمين‌ها‌ی خود فرماني صادر كند كه‌(‌يهوه‌)، خداي آسمان‌ها، همه‌ي ممالك زمين را بر من داده است و امر داده است خانه‌اي براي او در اورشليم بنا كنم.»

پرفسور گيريشمن - ايران از آغاز تا اسلام‌:« كمتر پادشاهي است كه پس از خود چنين نام نيكي برجاي گذاشته باشد، كوروش سرداري بزرگ و نيكوخواه بود،  او آن اندازه خردمند بود كه هر زماني كشور تازه‌اي را مي‌گرفت به آن‌ها آزادي مذهب مي‌داد و فرمانرواي تازه را از ميان بوميان آن سرزمين برمي‌گزيد. او شهر‌ها را ويران نمي‌كرد و كشتار نمي‌كرد. ايرانيان، كوروش را پدر و يونانيان كه سرزمينشان به‌وسيله‌ي كورش تسخير شده بود وي را سرور و قانون‌گذار مي‌ناميدند و يهوديان او را مسيح خداوند مي‌خواندند.»

روز جهانی کورش بزرگ

ويل دورانت‌(تاريخ تمدن ويل دورانت) مشرق‌زمين‌: «كوروش از افرادي بوده كه براي فرمانروايي آفريده شده بود. به گفته‌ي امرسون همه از وجود او شاد بودند، روش او در كشور‌گشايي حشگفت‌انگيز بود،. او با شكست‌خوردگان با جوانمردي و بزرگواري برخورد مي‌كرد. از همين روي، يونانيان كه دشمن ايران بودند، نتوانستند از آن بگذرند و درباره‌ي او داستان‌هاي بي‌شماري نوشته‌اند. او را بزرگ‌ترين جهان‌قهرمان پيش ازاسكندر مي‌نامند. او كرزوس را پس از شكست از سوختن در ميان هيزم‌هاي آتش رهانيد و بزرگش داشت و او را رايزن، خود ساخت و يهوديان در بند را آزاد كرد. كوروش، سرداري بود كه بيش از هر پادشاه ديگري در آن زمان، محبوبيت داشت و پايه‌هاي شاهنشاهي‌اش را بر جوانمردي پايه گذاشت‌.»

كلمان هوار - تمدن ايراني‌: «كوروش بزرگ در سال ٥٥٠ پيش از ميلاد بر اريكه‌ی پادشاهي ايران نشست. وي با كشورگشايي ناگهاني و شگفت‌انگيز، شاهنشاهي پهناوري را از خود بر جاي گذاشت كه تا آن روزگار، كسي نديده بود‌. كوروش سرداري بزرگ و سرآمد جهان آن روزگار بود‌. او اقوام گوناگون را فرمان‌بردار خود كرد. وی نخستين دولت مقتدر و منظم را در جهان پايه‌ريزي كرد و براي احترام به مردمان كشورهاي ديگر، نيايشگاه‌هايشان را بازسازي كرد‌. وي پيرو دين يكتا‌پرستي مزديسنا بود، ولي به هيچ‌روي، دين خود را بر ملت‌هاي شكست‌خورده، تحميل نكرد.»

مولانا ابوالكلام احمد آزاد، فيلسوف هندي‌، كوروش بزرگ (‌عباس خليلي‌)‌:« كوروش همان ذوالقرنين قرآن است. وي پيامبر ايران بود زيرا انسانيت و منش و كردار نيك را به مردمان ايران و جهان، پيشكش كرد. سنگ‌نگاره‌ی او با بال‌هاي كشيده شده به سوي خداوند در پاسارگاد وجود دارد.»

ديودوروس سيسولوس‌(‌١٠٠ پس از ميلاد‌)‌:« كوروش، پسر كمبوجيه و ماندانا، در دلاوري و كارآيي خردمندانه و ديگر ویژگی‌های نيكو، سرآمد روزگار خود بود. در رفتار با دشمنان داراي شجاعتي كم‌مانند و در كردار نسبت به زير‌دستان به مهر رفتار مي‌كرد، پارسيان او را پدر مي‌خواندند »

اخيلوس‌(‌آشيل‌)، سراينده‌‌ي نامدار يوناني در تراژدي پارسه‌: «كوروش يك تن فاني سعادتمند بود. او به ملت‌هاي گوناگون خود آرامش بخشيد، خدايان او را دوست داشتند، او داراي عقلي سرشار از بزرگي بود.»

کوروش بزرگ


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 مهر 1398برچسب:, :: 4:40 PM :: توسط : karen

سلام به همه دوستان وکسانی که نظر میدن وبه اینجا سر میزنن ممنون از همگی دوستان اگه کسی هست که بتونه در جمع اوری مطالب و گذاشتن اونا تو وبلاگ کمکم کنه پیام بده چون یه مدت نمیتونم بیام اگرم بیام کم میام واز این جهت شرمنده همگی که به روز نشده مطالباخم


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 4:34 PM :: توسط : karen

هخامنشیان (۳۳۰ - ۵۵۰ پیش از میلاد) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است.

هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان(شاه انشان کیمن،کوروش یکم،کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به شمار می‌رفت.[۳]

امپراطوری هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراطوری جهان از نظر جمعیت نام برده شده است. بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این امپراطوری زندگی می‌کردند.[۴]

خاویر آلوارز عیلام شناس معتقد است که آثار و نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها آموخته‌اند.[۵]

 

کشور و سرزمین

پارس‌ها مردمانی از نژاد آریایی هستند که از حدود سه هزار سال پیش از مبلاد مسیح به فلات ایران آمده‌اند. پارسیان باستان آنان از قوم آریایی پارس یاپارسواش بودند که در سنگ‌نوشته‌های آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده می‌شود. پارس‌ها هم‌زمان با مادها به بخش‌های باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت.

برای نخستین بار در سالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۷ پ. م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شده‌است. برخی از پژوهش‌گران مانند راولین‌سن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند. تصور می‌شود خاندان‌های پارسی پیش از این که از میان دره‌های کوه‌های زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنه‌های  در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگ‌نوشته‌های آشوری چنین بر می‌آید که در زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایانپارسوا، پیرو آشور بوده‌اند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.

مردم و خاندان‌ها

تاریخ ایران
تاریخ ایران
دوران باستان
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
 
شاهنشاهی
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
  (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
 
سده‌های میانه
امویان ۶۶۱–۷۵۰
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
زیاریان
۹۲۸–۱۰۴۳
صفاریان
۸۶۷–۱۰۰۲
آل بویه
۹۳۴–۱۰۵۵
سامانیان
۸۷۵–۹۹۹
 
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
چوپانیان
۱۳۳۵–۱۳۵۷
مظفریان
۱۳۳۵–۱۳۹۳
جلایریان
۱۳۳۶–۱۴۳۲
سربداران
۱۳۳۷–۱۳۷۶
 
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
قراقویونلو
۱۴۰۶–۱۴۶۸
تیموریان
۱۴۰۵–۱۵۰۷
آق‌قویونلو
۱۴۶۸–۱۵۰۸
 
معاصر اولیه
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
 
افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷
زندیان
۱۷۶۰–۱۷۹۴
افشاریان
۱۷۴۷–۱۷۹۶
 
 
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
 
معاصر
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز

هرودوت می‌گوید: پارس‌ها به شش خاندان شهری و ده‌نشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شده‌اند. شش خاندان نخست عبارت‌اند از: پاسارگادیان، ساگارتی‌ها. از خاندان‌های نام‌برده، سه خاندان نخست بر خاندان‌های دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران پیرو آنها بوده‌اند.

بر اساس بن‌مایه‌های یونانی در سرزمین  (زاکروتی، کرمانشاهکنونی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که گونهٔ بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران داده‌اند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندان‌های پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندان‌های ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمین‌های ماد می‌زیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان‌های پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفته‌اند.

بر اساس نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس جای داشته‌اند و سر دودمان آنها هخامنش بوده‌است. پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسی‌ها از دشمنی‌های آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.

این رخداد تاریخی در زمان  شاه انشان پارس کیمن روی داده‌است. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به شاه انشان پارس کیمن می‌رساند و او را  می‌خواند.

پس از مرگ آریارمنه»، پادشاه پارس و کوروشکه بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود وهووخشتره در آن فرمانروایی می‌کرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزندکوروش یکم، دو کشور نام‌برده را زیر فرمانروایی یگانه‌ای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد. کوروش بزرگ ترین پادشاه هخامنشی است.

شاهنشاهان هخامنشی

مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستوناست. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود، به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست. و از آن می‌توان استفاده‌های زیادی کرد.

به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بن‌مایه‌های میان‌رودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی، از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگ‌نوشته بیستون زمان مناسبی را در اختیار تاریخ‌نگار می‌گذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را با تایید دوبارهٔ خویشاوندی‌ش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌کند و به آرامی پیشینیان خود را نام می‌برد:ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، هخامنش. این تبارشناسی به شوندهای (دلایل) گوناگون زمان‌های درازی نادرست دانسته شده بود. زیرا در این سیاهه (فهرست) نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش فرمانروایی می‌کردند، یعنی کوروش بزرگ و کمبوجیه یکم به چشم نمی‌خورد.

همین جریان موجب شده‌است که مفسران سنگ‌نوشته نسبت به نوشتارهای سنگ‌نوشته داریوش با شک و دو دلی نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگ‌نوشته تلاش داشته‌است برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود از نگاه آیندگان، تبارنامه‌ی خود را دست‌کاری کند.

بر اساس نوشته‌های هرودوت، گل‌نوشتهٔ نبونید، پادشاه بابل، بیانیهٔ کورش بزرگ (استوانه کورش)، کتیبه بیستون داریوش یکم، و سنگ‌نوشته‌های اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این دودمان تا داریوش یکم، چنین بوده‌است: (لازم به گفتن است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ جای تردید است).

با بررسی کلی همهٔ بن‌مایه‌ها می‌توان به این گونه نتیجه گرفت. در یک‌چهارم نخست سده ششم پ. م، چیش‌پش، پسر هخامنش فرمانروایی پارس را به پسر بزرگ‌ترش آریارامنه داد، در حالی که پسر کوچک‌ترش، کوروش یکم به فرمانروایی انشان گماشته شد. پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش یکم، پسرش کمبوجیه یکم و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد. این رویدادها در میانهٔ سده ششم پیش از زادروز به رخ داد.

در این دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به پیروی خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد. چندی پس، کوروش بزرگ بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های خاورمیانه را به تصرف خود در آورد. پس از او نیز کمبوجیه راه پیروزی‌های پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود.

پس از مرگ کمبوجیه تاج شاهنشاهی به داریوش از شاخه فرعی هخامنشی می‌رسد. آنچه به دیده راستین می‌رسد، این است که داریوش در زمان زندگی پدر و پدربزرگش (آرشام پدربزرگش یا پسرش ویشتاسب، پدر داریوش)، و با هم‌رایی آنها، پادشاهی را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در آغاز فرمانروایی وی، بر اساس آگاهی‌های گل‌نوشته‌های یافته از پی ساختمان‌ها، این دو زنده بودند.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 11:25 PM :: توسط : karen

آرام بخواب کوروش!
دشمنان فرزند نمایت
تشنگی خاک به معرفت را
در آب غرق خواهند کرد
آوازه ات اگر چه بلند
و فرامین ات اگر چه جهانی
اندیشه هایت اگر چه انسانی
اما خصم بداندیش ات
حتی به سهم ناچیز تو

 از دنیای خاکی هم رحم نمی کند
آرام بخواب کوروش!
اگر دو هزار و پانصد سال
آسمان آبی
به تماشای مقبره ات می بالید
از این پس
آبی آب، تو را در آغوش خواهد کشید
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی دختران و زنانت را
با حقارت و اسارت
در بیابانهای خشک و سوزان
به نمایش میگذاشتند
امروز نیز آن تاریخ
در بیابانهای زرق و برق گرفته
تکرار میشود
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی بیگانگان
خاکت را به توبره میکشیدند
امروز سفیران غم و نکبت
خود این کار را میکنند…
چه سر گذشت غم انگیزیست کوروش!
فرزندان بی انصافت
مهربانی تو را کجا جا گذاشته اند؟
گویا فراموش کردن
ندای جهانی صلح تو
برای فرزندانت
آسانتر از گردن نهادن
به خشم تمدنسوزان بوده است.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 3:44 PM :: توسط : karen

تقریبا همه ی ما نام "فروهر" به گوشمان خورده، حتی خیلی از ما نشان "فروهر" را به گردن انداخته، از تندیس و یا تصویر آن در منزل یا محل کار خود استفاده میکنیم، اما اطلاعات زیادی درباره ی تاریخچه ی آن نداشته و حتی نمیدانیم این نشان، نماد چیست. فقط همین اندازه میدانیم که این نشان، یک نشان ملی است، و متعلق به ایران باستان و آریاییان است.

"فـروهـر" یا "فـروهـر" و یا نام اصلی آن "فـره وهر" (Farahvahar) در اصل نام آریایی "روح" در زبان عربی است. بیش از چهار هزار و پانصد سال پیش، زمانی که تقریبا تمام اقوام کره ی زمین سرگرم بت پرستی بودند و تمام وجود انسان را فقط و فقط همین کالبد خاکی و فانی میدانستند، درست در همین زمان، آریاییان باستان اعتقاد داشتند انسان غیر از کالبد خاکی دارای روح بوده و پس از مرگ، این روح از بدن فانی جدا شده و به جای دیگری رفته و به زندگی اش ادامه میدهد، آریاییان این منزلگاه پس از مرگ روح را "اختران" می نامیدند. نامی که آریایی ها برای آنچه که ما امروز بدان روح میگوییم انتخاب کرده بودند "فره وهر" بود، و قدمت ساخت نشان "فره وهر" به بیش از چهار هزار سال پیش بازمی گردد و جالب اینجاست که اعتقاد آریاییان به وجود "فره وهر" (روح) به پیش از زایش زرتشت بزرگوار باز میگردد و این خود جای بس افتخار است.

سنگ نگاره های شاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپولیس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت از آن دارد. 

به عقیده ی آریاییان، "فره وهرها" هر ساله در ماه فروردین به زمین آمده و برکات آسمانی با خود می آوردند، و روز سیزدهم فروردین دوباره به آسمان برمیگشتند، پس آریایی ها شب آخرین چهارشنبه ی سال را به بالای تپه ها رفته و با روشن کردن آتش مراسم باشکوهی را برگذار میکردند و به استقبال "فره وهرها" میرفتند (چهارشنبه سهران)، سپس در روز سیزدهم فروردین برای بدرقه ی فره وهرها به دشتها رفته و جشن برپا میکردند (سیزده بدر).

اکنون که بطور خلاصه دانستیم "فره وهر" چیست، به توضیحات اندکی در مورد مفهوم این نشان ایرانی میپردازیم.

مفهوم نشان "فره وهر"

نکته بسیار شگفت انگیز درباره ی این نشان ملی ما ایرانیان آن است که ذره ذره ی این نشان دارای مفهوم و دانشی نهفته است. اینک به تشریح این نشان ملی می پردازیم:

چهر ی یک پیرمرد

قرار دادن چهره یک پیرمرد سالخورده در این نگاره اشاره به شخص نیکوکار و یکتا پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سرمشق و الگوی دیگر مردمان بوده است و دیگران تجربیات وی را ارج می نهادند. بنابراین قرار دادن چهره ی یک پیرمرد به عنوان سر نگاره نشان از خرد و تجربه ی پیرمرد دارد.

دست راست پیرمرد

دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که اشاره به ستایش و پرستش "دادار هستی اورمزد" خدای واحد ایرانیان دارد، که زرتشت در 4000 سال پیش آن را به جهان هدیه نمود، و عجیب آنجاست که پیش از زرتشت، آریاییان به وجود "فره وهر" (روح) و "اهور" (خدا) اعتقاد داشته اند.

حلقه ای که در دست چپ پیرمرد است

چنبره ای (حلقه ای) در دست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند. مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره میدانند و آن را یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است. زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره (حلقه) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند.

بالهای نشان فره وهر

بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد ایرانیان است.

سه ردیف پر بر روی بالهای فره وهر

سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد که بعدها به نشان اضافه شد که بی شک میتوان گفت تا میلیونها سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است. این سه فرمان که روی بالهای فروهر نقش بسته شده همان کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک ایرانیان است. بالهای "فره وهر" برای پرواز، پیشرفت و تعالی انسان به سوی اهورامزدا از این سه ردیف پر تشکیل شده و بالهای انسان تنها با حمایت این سه ردیف پر (کردارنیک، گفتارنیک، پندارنیک) توانایی پرواز و پیشرفت را دارد.

حلقه ای که کمر پیرمرد را دربرگرفته است

در میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره (حلقه) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به "دایره روزگار" و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد.

دو سر حلقه که به پایین آویزان گشته است

دو رشته از چنبره (حلقه) به راست (خیر) و چپ (شر) کشیده شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد. یکی سوی راست و دیگری سوی چپ. نخست " سپنته مینو" که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری "انگره مینو" که نشان از نیروی شر و اهریمنی است. انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد. پس اگر از کردار نیک، گفتار نیک، پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود.

قسمت دم که سه ردیف پر دارد

قسمت دم نیز همانند قسمت بالها به سه ردیف پر تقسیم شده. انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک دارد. پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید "اشو زرتشت" همین سه فرمان است که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است، برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است.

این تنها گوشه ای از آثار نیاکان گرامی ماست که امروز وظیفه ماست از آن پاسداری کنیم.

به امید روزی که ایرانی به هویت ملی خویش بازگردد...

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 3:40 PM :: توسط : karen

توضیح و تفسیر نگار فروهر

 

 

دم پرنده : دم پرنده به سه ردیف پر نمایش داده شده که روی هم را پو شانیده اند و به مفهو سه خصلت بد یعنی : اندیشه زشت(دشمت) گفتار زشت (دزوخت) کردارزشت(دزورشت) می باشد که انسان در زندگی باید آنها را به زیر گذارد و روبه بالا نهد به کمال و جایگاهی که لاییق آن است برسد در غیر این صورت شخص به فضول پرنده که از دم آن پایین می آید مبدل می شود و خصوصیات پستی به خود می گیرد.

 

 

دو آویز طرفین دم : دو آویز همان دو پای پرنده است . این دو نیرو که در قر ان به دو گوهر وجودی از او یاد شده است که همان ((سپتامینو)) و ((انگره مینو)) ی ایران باستان می باشد. سپتامینو به معنی نیرو و یا خوی نیکی و انگره مینو به معنی نیرو یا خوی بدی است . نیکی و بدی -غم و شادی - تندرستی و بیماری - زشتی و زیبایی - نور و ظلمت و... تضاد هاست و این دو قطب را در جهان بهم آمیخته اند و مکمل یکدیگر.

 

 

دو باله گشوده : این دو بال به معنای بلند پروازی بلند منشی و پایه بلند انسانی است که فقط با بال اندیشه میسر است و سه بخش بال همان سه دستور است : اندیشه نیک(هومت) گفتار نیک (هوخت) کردار نیک(هورشت) می باشد و با انجام کامل این سه پند است که انسان رو به کمال می گذاردکه خواه نا خواه در طریق راستی سیر خواهد کرد.

 

 

دایره بین دو بال : این دایره نشان چرخ است . چرخش چرخ یا چرخه گردون همان روزگار است که آدمیان در آن چرخ در حال تلاش و کوشش اند.

 

 

مردی که از دایره بالا می رود : مرد چهره ای ایرانی دارد و ابای رایج دوران هخامنشی را بر تن کرده است. و این نشان دهنده اهمیت دین زرتشت و فروهر در این دوران(دوران هخامنشي) می باشد. این فرم لباس مربوط به ایرانیان بوده و بیشتر مغان (روحانیون زرتشت) و حاکمان ...فرم اراسته آن را بر تن می کردند و لباس فراعنه مصر هم چنین بوده خمراه مرصع کردن ریش و آرایش مو . مردی که از حلقه بالا میرود چهرهای سالخورده داره که سرد و گرم دنیا را چشیده.

 

حلقه در دست چپ : حلقه یا چنبره ای که در دست چپ آدم بالدار یا آدم شاهین نما است به جز پیمان با خدا چیزه دیگری را نمی رساند . چنانچه از حلقه بر می آید حلقه را برای اتحاد پیمان بستن و دوستی و یگانگی به کار می برند. حاکمان ایران باستان نیز برای پیمان بستن از حلقه بزرگ زرین استفاده می کردند.

 

دست راست : حالت دست راست که به سوی جلو دراز شده است مانند فرمان سربازی دوران هخامنشی می باشد که به مردمان فرمان به پیش می دهد و این فرمان به این معناست که مردم با بالهای راستی و درستی و اجرای سه پند بزرگ زرتشت و بر خورداری از زندگی همراه آسایش و آرامش و بدور از هر گونه زشتی و پلیدی همراه با اتحاد و یگانگی و یکپارچگی در زندگی به پیش بروند و سود مند و سود بخش باشند.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 3:35 PM :: توسط : karen

چندتا عكس از كتيبه هاي كورش بزرگ آماده كردم كه اگه نبينيد از دستتون رفته.

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 3:59 PM :: توسط : karen

 نماد میهنی :از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان، نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می‌دهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه می‌دانستند و پرچم‌های خود را به نما و سیمای شاهین می‌آراستند.

نماد دین زرتشتی ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکره‌ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بن‌مایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.

در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او میرود به انگره مینو پشت کرده‌است و لازم به ذکر است فروهر الگو و سنبل ایرانیان و زرتشتیان است

ویژگی‌ها

۱- چهره فروهر همانند آدمی است، از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد.

۲- دو بال در پهلو‌ها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پر‌هایی بسوی پایین است، که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست و یا پست هستند. از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای دیده می‌شوند، در کنار بخش پایینی تنه هستند که نماد سپنتا مینو و انگره مینو هستند، که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند؛ این نشانه آن است که آدمی باید به سوی سپنتا مینو (خوبی) پیش رود و به انگره مینو (بدی) پشت نماید.

۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی است.

۷- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه وفاداری به عهد و پیمان، و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 3:57 PM :: توسط : karen

پيشگويي شگفت انگيزجاماسب ازاوضاع گرفتارايران درآينده ( برگزيده هاي از يشت ها ) :
گشتاسب شاه پرسيد : اين دين ( زرتشتی ) چند سال برقرار خواهد بود و پس از آن چه هنگام و چه زمانه اي است ؟
1  ) "جاماسب بيتخش " پاسخ داد : که اين دين هزار سال روا باشد پس از آن مردماني که هم پيمان شکن هستند با يکديگر رشک و دروغ کنند و سبب شود که ايرانشهر ( مملکت ايران زمين ) به دست تازيان سپارده شود و تازيان هر روز نيرومندتر شوند و شهر شهر را تسخير کنند . ( همانطور که سپاه تازي به ايران حمله کرد و شهرهاي ايران را يکي پس از ديگري تصرف کرد و ايرانيان را وادار به پذيرفتن اسلام يا دادن خراج کردند  )
2  ) مردم ايران زمين به نابکاري - فساد - رذيلت و دروغ گرويده و از روش کردار نيکو آزرده ميوشند و کناره گرفته  .
3  ) آمار گنجهاي ايرانشهر رو به گسترش مي رود و زرين و سيمين ها براي فرمانروايان انبار مي شود  .
4  ) سپس همه اينها ناپديد شود و بسيار گنجهاي پادشاهان ايران به دست دشمنان رسد و مرگ بي زمانه و نابهنگام گسترش يابد. ( همانطور که کاخهاي مدائن توسط سپاهيان اسلام غارت شد و گنجها و زمردهاي چندين دهه پادشاهي ايران و فرشها ابريشم ساسانيان توسط تازيان تکه تکه و غارت شد  . )
5  ) همه ايرانشهر به دست دشمنان تازي افتد و انيران ( ضد ايرانيان ) در ايران فراوان شوند به طوري که ايراني از انيراني مشخص نشود  .
6  ) در آن زمان " توانگران بد انديش" بر درويشان پيشي ميگيرند و آزادگان و بزرگان ايرانهشر در رنج و سختي زندگي خواهند کرد  .
7  ) به جايي خواهد رسيد که فرزندي را که زايند بفروشند و پسر مادر را زند و برادر بر برادر رحم نکند و براي کسب خواسته هاي خود از يکديگر درگير شوند . ( به وضوح در ايران ديده شده که عده اي فرزندان خودشان را براي گرفتن مقداري پول حراج ميکنند به طوري که روزنامه ايران چند ماه پيش خبر داد زني جنين خود را در شکم اش به مبلغ  1.5  ميليون تومان فروخت و آن پول را براي دادن پول پيش خانه پرداخت کرد  !!! )
8  ) مردان زن صفت که ناپديد بودند در ايرانشهر هويدا ميشوند و دروغ گسترده ميشود . همانطور که فردوسي بزرگ در اين باره فرموده است ( بعد از فتح ايران بدست اسلاميان تازي ايران اينگونه خواهد شد  ):
چو با تخت منبر برابر شود********* همه نام "بوبکر" و "عمٌر" شود
تبه گردد اين رنجهاي دراز **********شود ناسزا شاه گردن فراز
نه تخت و نه ديهيم بيني نه شهر********* ز اختر همه تازيان راست بهر
برنجد يکي ديگري برخورد******** به داد و به بخشش کسي ننگرد
ز پيمان بگردند و از راستي********* گرامي شود کژي و کاستي
پياده شود مردم جنگجوي********** سوار آنکه لاف آرد و گفتگوي
ربايد همي اين از آن آن******** زين ز نفرين ندانند باز آفرين
نهاني بتر زآشکارا شود********* دل شاهشان سنگ خارا شود
بدانديش گردد پدر بر پسر******** پسر بر پدر همچنين چاره گر
شود بنده ي بي هنر شهريار******** نژاد و بزرگي نيايد به کار
به گيتي نماند کسي را وفا ********روان و زبانها شود پر جفا
ازايران واز ترک و از تازيان *********نژادي پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازي *********بود سخن ها به کردار بازي
همه گنجها زير دامن نهند *********بميرند و کوشش به دشمن دهند
9  ) ( اتمسفر و هواي ) ايرانشهر رو به آشفتگي و سرماي سخت و گرماي سخت مي رود و نباتات کم شود  .
10  ) از آن پس زمين لرزه ( بوم گزندک ) در آنجا زياد پديدار شود و ويراني ها به بار آورد . باران بي موقع و بي سود باريدن ميکند  .
11  ) سوار پيدا ميشود و پيداه سوار ميشود و دوران به دست نا اهلان و نابخردان گذرد . ( دقيقا همان صحبتي که فردوسي بزرگ درباره ايران پيش بيني کرده بود و مي بينيم که به واقعيت پيوسته و کساني سردمدار ايران شدند که کارشان چيز ديگري بوده است ) فردوسي  :
پياده شود مردم جنگجوي******** سوار آنکه لاف آرد و گفتگوي
12  ) مردان روي به دلقکي و لوده گري و رياکاري روي خواهند آورد و مردان جنگجو کم شود و نابکاري گسترش يابد و قلب ها از سنگ شود و سرداران نابکار و نالايق روي کار خواهند رفت  .
13  ) پادشاهي و حکمراني ايران بدست کساني خواهد افتاد که انيران اند و در ظاهر بسيار دين مدار و آئيين و مسلک دار هستند.
14  ) آن تازيان با ارميان و ترکان مخلوط شوند و کشور بلبشو و نژادها عجيب و پليد شود  .
و  . . .
سپس گفتگوي زرتشت با اورمزد است که آينده ايران را پرسش ميکند ( از بهمن يشت  ) :

1  ) در آن پست ترين هنگام  100  گونه و  1000  گونه و  10000  گونه ديوان ژوليده موي از تخمه خشم از راه برسند  .
2  ) آن بد تخمان از خطه خراسان به ايرانشهر بريزند و با پرچمي با موهاي ژوليده و ظاهري نا آراسته از راه ميرسند که همگي مزدور مي باشند  .
3  ) سپس شهرها و دهها به ترتيب ويران ميشوند و آنان که من اورمزد آفريدم همگي در نابودي قرار ميگرند  .
4  ) آنان فريب کار بوده و آنچه که ميگويند نمي کنند . و بدترين مرام و مسلک را دارند . چون از دروغ وارد ميشوند . آنان به گفته هاي خود عمل نميکنند و در سخن خود استوار نيستند  .
5  ) گفتار مردان حق به آنان ناراست آيد و گفتار راست آنان شک برانگيز خواهد شد . در عوض گفتار نابخردان - فتوي دهندگان ناحق و فريب کاران براي آنان راست آيد  .
6  ) در ان زمان سوگند هاي دروغين زياد خورند و به زور به چيزي گواهي ميدهند و به اورمزد ناسزا گويند  .
7  ) از گناهاني که مردم کنند از هر  5  گناه  3  گناه را پيشوايان ديني کنند و آنان کساني هستند که با نياکان دشمن هستند و عبادتي که خود گويند انجام ندهند و از دوزخ بيمي ندارند  .
8  ) آب رودخانه ها کاسته شود و خشکسالي رواج يابد  .
9  ) پادشاهي و فرمانروايي ايرانشهر به دست انيران افتد و همچون سغديان و ترکان و کابليان و تازيان باشند . ايشان چنان فرمانروايي بدي کنند که که مرد پرهيزگار و فرد بد کنش- کشتن هردو در نزد آنان يکي باشد  .
و  . . .
زراتشت نامه هم که در سال  1278  ميلادي  ( 727  سال پيش ) توسط بهرام بن پژدو نوشته شد پيشگويي ها يش را از اينده وخيم ايران به صورت شعر در آورده  :


به ايران بباشد سه جنگ تمام ****** بسي کشته گردند مردان نام
همه پارس و شيراز پرغم شود ******به جاي طرب رنج و ماتم شود
بود حکمراني آن ديو کين ****** که دين بهي را زند بر زمين
نيابي در آن مردمان يک هنر ******* مگر کينه و فتنه و شور و شر
و  . . .
متاسفانه مي بينيم که پيشگويي ها يکي پس از ديگري به حقيقت مي پيوندند و امروز ما نوادگان کورش هستيم که ميتوانيم سرنوشت ايران را از اين گرفتاري ها نجات دهيم  .


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 3:56 PM :: توسط : karen

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان درود برکوروش کبیر و آدرس farhovar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 117
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 5393
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content